یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

یک شب

یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وصو در کوچه لیلا نشست 

عشق ان شب مست مستش کرده بود فارق از جام الستش کرده بود  

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای  

خسته ام  ز این عشق دل خونم نکن  

من که مجنونم  

تو مجنونم نکن  

مرد این بازیچه دیگر نیستم  

این تو  و لیلا تو .من نیستم  

گفت ای دیوانه لیلایت منم   

در رگت پنهان و پیدایت منم  

سالها با جورلیلا ساختی  من کنارت بودمو مرا نشناختی  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 02:41 http://deleasemooni.blogsky.com

خیلی خیلی قشنگ بود
متاسفانه همه ما آدما معشوق حقیقی و آسمونی رو فراموش کردیم
منم آپم عزیزم...بیا..نظراتم بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد