یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

به نام خدا ی زیبا یی ها 

خدا وندا  در این سال نو  مارا از هرگونه گناهی که انجام داده ایم پاک کن 

خدا یا ما اگر دلی را از سر جهل خود شکاندیم ببخش 

خدا وندا در این سال نو دلهای نا ارام را ارام کن  

و خدایا ظهور  اخرین منجی را نزدیک بفرما 

امینیا رب المین

بوسه

شب دو دلداده در ان کوچه ی تنگ  

مانده در ظلمت دهلیز خموش 

اختران دوخته بر منظره چشم 

ماه بر بام سرا پا شد گوش! 

در میان بود به هنگام وداع 

گفتگویی به سکوت و به نگاه 

دیده ی عاشق و لعل لب یار 

دل معشوقه و غوغای گناه 

عقل رو کرد به تاریکی ها 

عشق همچون گل مهتاب شکفت 

عاشق تشنه لب بوسه  طلب 

همچنان  شرح تمنا می گفت 

سینه بر سینه معشوق فشرد 

بوسه ای زان لب شیرین بر بود 

دختر از شرم سر انداخت به زیر 

ناز می کرد ولی راضی بود ! 

اولین بوسه ی جان پرور عشق 

لذت انگیز تر از شهد شراب  

لا جرم تشنه ی صحرای فراق 

به یک بوسه نگردد سیراب 

نوبت بوسه دوم که رسید. 

دخترک دست تمنا برداشت  

عاشق تشنه که این ناز بدید 

بوسه را بر لب معشوق گذاشت! 

کم کم دارم خودمو گم می کنم  

کم کم این خونه دل داره متروکه میشه 

کم کم دل داره بوی نا می گیره 

دنیا داره بی رنگ و بو میشه 

اخه خدا چرا من؟؟؟ 

چرا  ما ادمها اینقدر بد جنس هستیم؟؟؟

راه

همچون باد در راهم

تا دوباره راه رفته را یک بار دیگر

مرور کنم

شاید در این راه پر پیچ و خم

نسیمی با من همراه شود

و من

من همچون باد در راهم

افسوس در این راه دیگر

نسیم مهر بانی پیدا نیست

در این راه طولانی

نسیم ها  به به طوفان ترسناکی

تبدیل شده اند

راه دل

در این را ه دوباره خسته می شوم

و دوباره دل ترک خورده ترک دیگر می خورد

میرم تا دوباره جان بگرم

ولی

دوباره میمیرم

در این گورستان راه دیگر بادی گذر

نمی کند تا دوباره مرا در این راه یاد کند