یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

زندگی گریه مختصریست ...مثل یک فنجان چای.... 

 

و کنارش عشق است...مثل یک حبه قند...  

و زندگی را باید با عشق نوش جان کرد.... 

گاهی هستی

گاهی نه

گاهی دوستت دارم

گاهی نه

تو کیستی و از کجایی

که هر غروب دلتنگت می شوم

می خواهم بروم...

باید بروم! ماندن را نمی خواهم...

نمی خواهم به لحظاتی برگردم که بی صدا سوختم و اشک تنها پناه و همدمم بود...

نمی خواهم به دنیای حسرت های همیشگی باز گردم...

نبودنم برای شما دردی است فراموش شدنی ولی بودن برای من دردی است همیشگی...

رهایم کنید از همه بیزارم! می خواهم یک شب آرام بخوابم...

آسمان شب های من مدت هاست که تاریک و بی ستاره است...