یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

اندیشه های دور

  1. دل های بزرگ و احساس های بلند عشق های زیبا و پرشکوه میسازد  
  2. اگر قادر نیستی خود را با لا ببری همانند سیب باش تا به افتادنت اندیشه ای رابالا ببری 
  3. به سه چیز تکه نکن  .غرور.دروغ. عشق. ادم با غرور می تازد با دروغ می بازد و با عشق میمیرد 
  4. ترجیح میدهم با کفش هایم در خیا بان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم

قصر خیال

دستان سبز را باز کن  

از جان دل اوز کن  

جام شراب ناب کو  

من تشنه هستم . پس اب کو 

مستی نکن .با من بیا 

اما نپرس. دیگر کجا ؟ 

با تو به دریا می روم  

در اوج رویا میروم 

تا گرمی اندیشه ها 

تا کوی عاشق پیشه ها 

تا پای ان رود بلور 

سر چشمه های پر غرور 

گر تو بیایی می رویم 

جایی که ما هم گم شویم 

با مستی چشمان تو 

سر سبزی دستان تو 

من قصری از گل ساختم  

فرش سپید انداختم  

چشمه ای بسی از نور ها 

بگشوده اند از دور ها 

انجا که ره مهتابی است  

رنگ مهبت ابی است  

غم ها همه اواره اند  

عاشق کشان ه۹مه اواره اند  

عاشق کشان همه بی چاره اند  

انجا اگر وارد شوی تا اوجگیتی می روی  

از این خاکستری فریاد

تو می دانی 

در این بیداد انسانی 

در این صحرای تو فانی  

که چشمی اشک چشم دیگر را هم نم بیند  

و یا دستی به یاری خار را از پای بی پایی نمی چیند 

کلام عشق و رویایش فقط افسانه گنگی است 

که گاهی 

ما دران قصه ها 

با کودکان خویش می گو یند 

از ان روزی 

که عشق در قلب ها پوسید 

سیا هی جامعه 

خورشید را پوشید 

از ان روزی 

که نفرت در دل سرد بشر پر زد 

تباهی و ریا کاری به دنیای قشنگ قصه ها سر زد 

ما ماندیم و تنهایی 

و ما ماندیم و بیماری دلمان 

و ماندیم 

و سر مایی 

که دل ها را به ویرانه خانه سرد سیاهی برد  

همه اندیشه های سرد فردا مرد 

نمی دانم

کجا هستم نمی دانم؟ 

بدنبال چه می گردم نمی دانم؟ 

چرا غمگین و دل سردم  نمی دانم؟ 

نمی بارد چرا در قلب من باران نمی دانم؟ 

شقایق سان دلم گم گشته در طوفان . 

چراچون ابر ها اهسته می بارد نمی دانم؟ 

هوای سوختن چون شمع را دارم. 

چرا در عمق شب های خدا نور است نمی دانم؟ 

چرا شدم در زندگی تنها نمی دانم؟

یک دوست...

بعد چند روز یکباره تصمیم گرفتم که یک مطلب بنویسم 

این مطلب در مورد یک دوست هست . 

یک دوست خوب 

دوست مهربون 

دوستی که حاضر شد کمکم کنه  

این دوست حاضر شد تمام حر فامو بشنوه حرفهایی که تا بحال به هیچ کس حاضر نشدم  

 بزنم. 

حرفهایی که از سن بلوغ تا به حال به کسی نزدم. 

همیشه میگن دوست خوب کتاب 

دوست خوب پدر  

دوست خوب مادر  

دوست خوب برادر یا خواهر  

یا دوست خوب همیشه  باید از جنس خودت باشه.منظورم(دختر یا پسر) بودنشه. 

یا بعضی ها میگن 

اگه دوست خوب بود خدا یکی برای خودش انتخاب می کرد 

این حرفها بعضی هاش چرتو پرته بعضی هاش صلیقه ایه

همیشه دوست داشتم یکی پیدا شه که حرفهامو بشنوه حتی اگه باور نکنه. 

این حرفها .حرفهای خیلی گنده ای نبود فقط تو دل سنگینی می کرد 

حتی اون باعث شد این وب لاگو بسازم. 

همیشه براش ارزو می کنم موفق.و سر بلند باشه. 

یک توصیه: همیشه دنباله دوستی باشید که تو غم هاتون هم درد باشه.  

و تو شادیاتو شاد باشه.