دستان سبز را باز کن
از جان دل اوز کن
جام شراب ناب کو
من تشنه هستم . پس اب کو
مستی نکن .با من بیا
اما نپرس. دیگر کجا ؟
با تو به دریا می روم
در اوج رویا میروم
تا گرمی اندیشه ها
تا کوی عاشق پیشه ها
تا پای ان رود بلور
سر چشمه های پر غرور
گر تو بیایی می رویم
جایی که ما هم گم شویم
با مستی چشمان تو
سر سبزی دستان تو
من قصری از گل ساختم
فرش سپید انداختم
چشمه ای بسی از نور ها
بگشوده اند از دور ها
انجا که ره مهتابی است
رنگ مهبت ابی است
غم ها همه اواره اند
عاشق کشان ه۹مه اواره اند
عاشق کشان همه بی چاره اند
انجا اگر وارد شوی تا اوجگیتی می روی