کـاش مـیـشـد بـفـهـمـی..ایـن روزهـا چـقـدر هـوایـیـت شـدم ...کـاش لا اَقـَل مـیـتـونـسـتـی اشـک هـایـی کـه از فـَراقـت،روی گـونـه هـاممـیـلـغـزن پـاک کـنـی..این روزها دیگر هر صدایی که می آید منتظرم تا تو باشیآتشی در سینه دارم که جز با دیدن رویت آرام نمی شودآه....چه طولانی شد این عطش!چقدر جانگداز است این فراق......!!و بـیـقـرارتـر و دیـوونـه تـر از هـمـه زمـان دلـم مـیـخـواهـدت
محمد
جمعه 29 آذر 1392 ساعت 00:27