یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

کـاش مـیـشـد بـفـهـمـی..

ایـن روزهـا چـقـدر هـوایـیـت شـدم ...

کـاش لا اَقـَل مـیـتـونـسـتـی اشـک هـایـی کـه از فـَراقـت،روی گـونـه هـام

مـیـلـغـزن پـاک کـنـی..


این روزها دیگر هر صدایی که می آید منتظرم تا تو باشی

آتشی در سینه دارم که جز با دیدن رویت آرام نمی شود

آه....چه طولانی شد این عطش!

چقدر جانگداز است این فراق......!!

و بـیـقـرارتـر و دیـوونـه تـر از هـمـه زمـان دلـم مـیـخـواهـدت