اختلاف یعنی
درد علی
درد علی دو گونه است:دردی که از ضربه ی ابن ملجم
در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر دردی است
که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای
اطراف مدینه کشانده...و به ناله درآورده است.
ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش
احساس می کنداما این درد علی نیستدردی که چنان روح بزرگی
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند
و ما درد علی را احساس نمی کنیم ....
دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد...
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران
می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده
ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد
شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می
گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا
برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟
طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست