یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

چه شده ای دل ؟

خود را چنین اسان فراموش کردی ؟  

تنهای  تنها  

خاموش خاموش  ؟ 

دیگر نمی نالی بدان شیرین زبانی ! 

دیگر نمی گویی حدیث مهربانی  

دیگر نمی خوانی سرود جاودانی  

دست زمان .نای تو بسته است   

روح تو خسته است  

تارت گسسته است ! 

این دل میلرزد میان سینه تو  

این دل که دریا ی وفا و مهربانی است  

این دل که جز با مهربانی اشنا نیست  

این دل . دل تو .دشمن تست  

زهرش شراب جام رگهای  تن تست  

این مهربانی  ها . هلاکت می کند . از دل حذر کن  

از دل حذر کن !  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 17:42 http://deleasemooni.blogsky.com

از دل حذر کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد