یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

شعر چشمان تو

رویایی کوتاه . در یک شب بی فردا  

من امشب تا صحر خوابم نخواهد برد  ! 

همه  اندیشه ام اندیشه فرداست  

وجودم از تمنا ی تو سر شار است  

زمان . در بستر شب خواب و بیداری است  

هوا ارام . شب خاموش . راه اسمان باز ...  

خیالم چو کبوتر های وحشی می کند پرواز ..  

رود انجا که می بافد کولیهای جادو . گیسوی شب را  

همان جا  

که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزند :  

همان جا ها . که اخترها  ببام قصر هه .مشعل می افروزند  

همان جاها .که پشت پرده شب . دختر خورشید  

فردا را می اراید  .   

همین فردا ی افسون ریز رویایی  

همین فردا که راه خواب من بسته است  

همین فردا که روی پرده پندار من پیداست  

همین فردا که روز دیدار است همین فردا !  

همین فردا. همین فردا ...  

نظرات 5 + ارسال نظر
زهرا-جوجو چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 16:02

سلام دوست خوبم
روز پدر پیشاپیش به تو ربطی نداره.
تو که هنوز پدر نشدی

زهرا-جوجو پنج‌شنبه 2 تیر 1390 ساعت 10:52 http://www.jojo1372.blogsky.com

سلام دوست عزیزم.
عاشق کی شدی؟؟
چرا بهش نمی گی دوستش داری؟

عاشق !!!!!

مهسا یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 17:41 http://deleasemooni.blogsky.com

خیلی قشنگ بود
منم آپم بیا

مهسا جمعه 17 تیر 1390 ساعت 01:33 http://deleasemooni.blogsky.com

انقدر این شعرتو خوندم تا روز دیدار منو عشقم هم رسید
منم آپم بیا نظراتم بگو

سلام خدارو شکر

مهسا یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 01:44

سلام من آپم بیا نظراتم بگو
راستی خط دوم شعرت اشتباه نوشتی ((صحر)).. سحر درسته

mersiiii
hala bayad zaye koooniii

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد