یار دل

دردو دل

یار دل

دردو دل

بعد ها

مرگ من روزی فرا خواهد رسید : 

در بهاری روشن از امواج نور  

در زمستانی غبار الود و دور  

یا خزانی خالی از فریاد و شور . 

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:  

روزی از این تلخ و شیرین روز ها  

زور پوچی همچو روزان دگر  

  

سایه ای از امروز ها . دیروز ها 

دیدگانم همچون دالانهای تار   

گونه هایم همچون مر مر های سرد  

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود  

من تهی خواهم شد از فریاد درد  

  

 

 

لیک . دیگر پیکر سرد مرا  

می فشارد  خاک دامن گیر خاک  

بی . تو دور از ضربه های قلب تو  

قلب من . می پوسد انجا زیر خاک  

 

بعد ها نام مرا باران و  باد   

نرم می شوید از رخسار سنگ  

گور من گمنام می ماند به راه  

فارغ از افسانه های نام ننگ  

 

در اتاق کوچکم پا می نهد  

بعد با یاد من بیگانه ای   

در ایینه می ماند به جای  

تار مویی. نقش دستی . شانه ای  

 و روح من چو بادبان قایقی  

در افقهای دور پنهان می شود.

 

دوستی:

دل من دیر زمانیست که می پندارد: 

دوستی نیز گلی است   

مثل نیلوفر  و ناز  

ساقه ترد ظریفی دارد 

بیگمان سنگدل است انکه روا می دارد  

جان این ساقه نازک را 

ـ دانسته ـ 

بیازرد! 

 

 

به نام خدا ی زیبا یی ها 

خدا وندا  در این سال نو  مارا از هرگونه گناهی که انجام داده ایم پاک کن 

خدا یا ما اگر دلی را از سر جهل خود شکاندیم ببخش 

خدا وندا در این سال نو دلهای نا ارام را ارام کن  

و خدایا ظهور  اخرین منجی را نزدیک بفرما 

امینیا رب المین

بوسه

شب دو دلداده در ان کوچه ی تنگ  

مانده در ظلمت دهلیز خموش 

اختران دوخته بر منظره چشم 

ماه بر بام سرا پا شد گوش! 

در میان بود به هنگام وداع 

گفتگویی به سکوت و به نگاه 

دیده ی عاشق و لعل لب یار 

دل معشوقه و غوغای گناه 

عقل رو کرد به تاریکی ها 

عشق همچون گل مهتاب شکفت 

عاشق تشنه لب بوسه  طلب 

همچنان  شرح تمنا می گفت 

سینه بر سینه معشوق فشرد 

بوسه ای زان لب شیرین بر بود 

دختر از شرم سر انداخت به زیر 

ناز می کرد ولی راضی بود ! 

اولین بوسه ی جان پرور عشق 

لذت انگیز تر از شهد شراب  

لا جرم تشنه ی صحرای فراق 

به یک بوسه نگردد سیراب 

نوبت بوسه دوم که رسید. 

دخترک دست تمنا برداشت  

عاشق تشنه که این ناز بدید 

بوسه را بر لب معشوق گذاشت! 

کم کم دارم خودمو گم می کنم  

کم کم این خونه دل داره متروکه میشه 

کم کم دل داره بوی نا می گیره 

دنیا داره بی رنگ و بو میشه 

اخه خدا چرا من؟؟؟ 

چرا  ما ادمها اینقدر بد جنس هستیم؟؟؟