ساکت میشوم عکس را دقایقی نگاه میکنم ............
دنیای معادلاتم بهم میریزد....
چه فایده دارد من مینویسم فردا روز، دیگری وقتی
این صحنه را میبیند آیفون خود را در می آورد و
با تمسخر رو به زن، به میوه فروش بلند میگوید:
3 کیلو هم موز بزار.....
زن هم با خجالت، آرام تر میوه های خراب را دستچین میکند
تا شب با گوجه های له شده برای خود املت درست کند...
اختلاف یعنی
درد علی
درد علی دو گونه است:دردی که از ضربه ی ابن ملجم
در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر دردی است
که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای
اطراف مدینه کشانده...و به ناله درآورده است.
ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش
احساس می کنداما این درد علی نیستدردی که چنان روح بزرگی
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند
و ما درد علی را احساس نمی کنیم ....